بوی بهار، در لابه لای برگ ها می پیچد. عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست می کند. میخک، رز و محمدی، بوی زندگی و تازگی را میان باغچه می پراکنند . نسیم خوش بهاری، طبیعتی تازه را نوید می دهد. برگ ها جان می گیرند و چشم اندازی سبز، از پس پنجره های گشوده، جلوه گری می کند. سفره های سخاوت و یکرنگی، پهن می شوند. بوی سبزه در فضای رنگارنگ سفره می پیچد. عطر سیب های سرخ، جای دیگری میان این همه، باز می کند. دل های یکرنگ و باصفا، آماده می شوند تا به ثانیه های تازه زندگی وارد شوند. تیک تاک ساعت، فضای پرسکوت خانه را پر می کند. چشم ها به روشنی باز می شوند و دل ها به یکدیگر نزدیک و قلب ها آرامش دوباره می یابند در حلول سال نو و دلگرم به آتیه های مهربانی و صفا می شود. احساس بهار، نیلوفرانه بر اندام طبیعت می پیچد و زمستان کوچ می کند. بهار می آید و از رد گام هایش، رودهایی زلال، زمین چرک را به شست وشو می خوانند. نوروز از راه می رسد و خاک، در رستاخیزی شگفت، رستن آغاز می کند. میل به صعود در مسیر تکامل در همه چیز جلوه گر شد، نسیم دل انگیز و روح پرور بهاری با برگ برگ شکوفه های رسیده از راهی دور و گذشته از کویر زمستانی سخت به نجوا پرداخت و با گفت و گویی در رمز و رازی نهانی سر در آغوش یکدیگر بردند و به شرح فراقی جانسوز در پی خزانی طولانی پرداختند بلبل از عشق گل سرمست و غزلخوان همچو دیوانه ای پریشان، شاداب و بی قرار، هر لحظه بر گلزاری و هر دم بر گلستانی سرود عشق و شوریدگی آغاز نمود. آرام آرام دست مشاطه زمان به آرایش طبیعت بی رنگ پرداخت. سردی و رخوت ایام، که بر همه چیز حاکم بود، در گوشه ای پنهان گشت و گرم و شوق شکوهی شگفت آور چهره عروس طبیعت را دگرگون نمود. سبز سر بر زانوی شقایق نهاد و لاله، چر, ...ادامه مطلب
9 دی سالروز حضور عاشورایی مردم حماسه ساز و ولایتمدار ایران اسلامی در عرصه بصیرت است. در این روز سرنوشت ساز، تاریخ ایران، مصافی دوباره را میان دو گفتمان تجربه کرد؛ دو گفتمانی که سالها پیش با وجهی سنتیتر، پنجه به پنجه هم انداخته بودند و یکی دیگری را به حاشیه رانده بود و این بار از پس گذشت این سالها، آن دیگری با چاشنی تکثر، به مصافی دوباره میشتافت تا باز هم در خروش ملت، زمینگیر شود. مردم بصیر ایران با حضوری دشمن شکن، جوانی و برنایی انقلاب را به اثبات رساندند و نشان دادند که به گفته سردار شهید سپهبد سلیمانی «ما ملت شهادتیم، ما ملت امام حسینیم». در نهم دی، مردم بصیر ایران فریاد برآوردند که تا پای جان برای حفظ اصول اسلام و آرمانهای انقلاب ایستادهاند و «اگر دشمن در برابر دین آنها بایستد در برابرتمام دنیای آنها خواهند ایستاد». 9 دی، روز خروش ملت و آشکار ساختن خشم مقدس در برابر اهانتها و حرمت شکنیهای عدهای غافل و مزدوران وابسته به اجانب است که حرمت عاشورا را شکسته بودند. روز نهم دی، تجلی بصیرت و دانایی بود که ملت ایران از خود نشان داد. اگرچه در فصل سرد زمستان بود، ولی گرمای بصیرت و آگاهی و بینش سیاسی مردم سبب شد درخت تنومند انقلاب شکوفا شود و گل بدهد و عطر حسینی از آن تراوش کند؛ یعنی تولد بهار در اوج سرمای زمستان. دشمن تصور میکرد با تیغ سرمای خشک و بیروحش میتواند به این درخت تناور حمله کند و آن را از ریشه بخشکاند، تصور باطل و خام و برنامههای شوم و نامبارک دشمن با قیام آگاهانه و بابصیرت مردم از ریشه خشکید و امیدش به یاس تبدیل شد. بصیرت مردم در نهم دی، تن ناپاک سردمداران کفر و استکبار نشسته در کاخ سیاه موسوم به سفید را به لرزه درآورد؛ حتی پایههای آن کاخ شیطان, ...ادامه مطلب
اندوهگنانهترین چکامهها بر کوچ غریبانه پر شکستهترین چلچله آل رسول(ص) اندکترین است و بهاریترین سیلاب های اشک، بر قصه پرغصه یاسی کبود در سایه در و دیوار، کمترین. با کدام زبان به ستایش دردانهای بنشینیم که سر به دامان معشوق خدا داشت؟ ای دختر آفتاب! ای بانوی ماه! وای مادر ستارگان! اینک، فرشتگان، صف کشیدهاند تا بر نیلی رخسارت بوسه زنند و بازوی کبودت را به نوازش های بهشتی سپارند... زمین حرمت نامش را نگه نداشت؛ حریق دامنهدار، بهار را با خود می برد و پاییز بلافاصله پشت در خانه بهار فرا میرسید. آنجا که خاکستر و شعله، توامان بر گیسوان جوان آوار می شد و سوره سوره عشق را بیمهری کینه یک شبه پیر میکرد. افسوس! هیچ کس به هواداری شاخ و برگ معصومی که در طوفان نخوت پرپر میشد، برنخاست و هیچ دستی نبود تا دست های کوثر تنها را در معرض کولاک خانه برانداز، در دست بگیرد. ناگاه بادی مهیب در خانه بهار را به سمت آتش گشود، و بانوی معصوم خانه، پشت در به دیوارهای غربت خود اصابت کرد؛ به دیوارهای پیمان شکستن قبیله خیانت. ... همیشه ابرها در انتظار چشمان او بودند تا صحن و سرای دلش را با غم چراغان کنند. دست هایش استجابت دعای مردمان بود در آن روزگاران قحطی امید. ... عمر بلندی نداشت. پیراهن مادرانگی اش جوان از خاک کوچید، ولی در آن مختصر زندگی، به قدر بلندای آفرینش از خود یادگار به جا نهاد و الگویی الهی شد برای بانوان نسل های بشر . فراموشی با نام او همیشه در تضاد است. جاودانگی وصف همیشگی او و فضیلت های اوست که نسل بلندبالایش در طول عمر زمین زبانزد عشقاند و فرزندان قهرمان او چون عطر بهشت تا قیامت در انتشارند. بانویی که در حجرهای کوچک، انسان هایی تربیت کرد که نورشان, ...ادامه مطلب
از لحظه «حرا» با آواز «اقراء» جبریل آمدی، با بشارت خورشید در شب بینهایت انسان برانگیخته شدی و جهان، بهاران بعثت سبزی شد که از سوی تو میوزید . در تاریکای دلتنگی زمین، نام تو ـ ای امین ـ روشنان جان جهان شد و جهان چنان بیتاب حضور تو بود که از بوی تو، بهارستان خسته روح به شکوفه نشست تا فانوس ستاره ای, ...ادامه مطلب
رمضان، دستهای رحمت خود را سایه سار آسمان مدینه کرده است . پانزدهمین خورشید «رمضان»، زلفهای طلایی خود را روی پنجرههای گشوده شهر پاشیده است. نسیم ملایمی، بالهای لطیف قاصدکها را به سماع وا داشته است. باران، روی شانههای خاک گرفته خیابانها میزند و «مدینه» از بوی خاک باران خورده، لبریز شده است. آ, ...ادامه مطلب