اندوهگنانهترین چکامهها بر کوچ غریبانه پر شکستهترین چلچله آل رسول(ص) اندکترین است و بهاریترین سیلاب های اشک، بر قصه پرغصه یاسی کبود در سایه در و دیوار، کمترین. با کدام زبان به ستایش دردانهای بنشینیم که سر به دامان معشوق خدا داشت؟ ای دختر آفتاب! ای بانوی ماه! وای مادر ستارگان! اینک، فرشتگان، صف کشیدهاند تا بر نیلی رخسارت بوسه زنند و بازوی کبودت را به نوازش های بهشتی سپارند... زمین حرمت نامش را نگه نداشت؛ حریق دامنهدار، بهار را با خود می برد و پاییز بلافاصله پشت در خانه بهار فرا میرسید. آنجا که خاکستر و شعله، توامان بر گیسوان جوان آوار می شد و سوره سوره عشق را بیمهری کینه یک شبه پیر میکرد. افسوس! هیچ کس به هواداری شاخ و برگ معصومی که در طوفان نخوت پرپر میشد، برنخاست و هیچ دستی نبود تا دست های کوثر تنها را در معرض کولاک خانه برانداز، در دست بگیرد. ناگاه بادی مهیب در خانه بهار را به سمت آتش گشود، و بانوی معصوم خانه، پشت در به دیوارهای غربت خود اصابت کرد؛ به دیوارهای پیمان شکستن قبیله خیانت. ... همیشه ابرها در انتظار چشمان او بودند تا صحن و سرای دلش را با غم چراغان کنند. دست هایش استجابت دعای مردمان بود در آن روزگاران قحطی امید. ... عمر بلندی نداشت. پیراهن مادرانگی اش جوان از خاک کوچید، ولی در آن مختصر زندگی، به قدر بلندای آفرینش از خود یادگار به جا نهاد و الگویی الهی شد برای بانوان نسل های بشر . فراموشی با نام او همیشه در تضاد است. جاودانگی وصف همیشگی او و فضیلت های اوست که نسل بلندبالایش در طول عمر زمین زبانزد عشقاند و فرزندان قهرمان او چون عطر بهشت تا قیامت در انتشارند. بانویی که در حجرهای کوچک، انسان هایی تربیت کرد که نورشان, ...ادامه مطلب
آنان که با مه آلودهترین شبها پیمان بسته بودند، آمدند تا آفتاب حقیقت را به تاریکی فرو افکنند. پیامبر گرامی اسلام، سرشار از یقین بود و قلب نجرانیان پر از تردید. هنوز در گوش ناباورشان، آن دعوت صریح ت, ...ادامه مطلب
بغضهای ریشهدار در بقیع روح انسان خیمه زده است . دقایق غم را اشکهای ما قطره قطره دنبال میکند. کتاب دانش، مرثیههایی در دل دارد که هر کدام جگرسوز است. خاک بقیع، بوی آسمانی دانش را میپراکند. نام بقیع که میآید، یادی کبود در آغوش غزلهای ما میماند. نام بقیع که میآید، چشمههای بیاختیار اشک، از ص, ...ادامه مطلب
گويي دلتنگيهايش قاب شدهاند در گوشه گوشه آسمان؛ تمام راه لبريز از تصوير غربت است؛ غربتي که از غريبانگيهاي خواهري در غروب گاهان دل سرازير ميشود و مسيري غمگسار از فراق برادر را ميسازد .بايد دل بيقرار خواهر با ديدار برادر آرام شود. بايد دلتنگيها را از قاب درآورد و زيبا تصوير ديدار را در خاک تا افلاک حک کرد. بايد تمام جادهها پيموده شوند تا فاصلهها کنار روند و اندوه فراق در استقبال و آغوش ديدار ناپديد شود.بايد کارواني راهي شود...کارواني در راه است؛ کارواني که براي رهايي از دلتنگيهاي آغشته به غربت ميکوچد؛ براي رهايي از شرارههاي شعله خيز فراق، براي رهايي از فريب و نيرنگ، گويي خبر نيرنگ تا آن سوي مدينه رسيده است.کارواني در راه است؛ کارواني که مرکب رسالت است؛ رسالت خواهر؛ خواهري که زينبوار بار ولايت را بر دوش خواهد کشيد. اينبار خواهر ديگري از پشت تل زينبيهاي در کوير، به روياي ديدار برادر چشم ميدوزد.گويي مغز ثانيهها دلهره حادثهاي را دارند. ادامه مطلب... , ...ادامه مطلب
, ...ادامه مطلب
ميان شعلهها جان ميفشاني پر ققنوسيت را ميگشاييتو را با مهر مردم ميشناسند خليل اللهي و آتش نشانيشعلههاي سرکش و خشمگين و سوزان را فرو مينشاني با دنيايي از دلهره. خطهاي سرنوشت بسياري از انسانها به پيشاني تو گره خورده است.سرنوشتهاي سوخته را با ابرهاي عشق، به بهار پيوند ميزني و هر کجا که قدم ميگذاري، اميد جوانه ميزند. ادامه مطلب... , ...ادامه مطلب
به چلهنشيني آن اتفاق بزرگ برگشته است؛ به چلهنشيني نيزههاي شکسته و علمهاي افتاده؛ به چلهنشيني هجوم دردها و داغها؛ به چلهنشيني چکاچک شمشيرهايي که در نيام آرام نميگرفتند .به چلهنشيني آمده است، با کارواني از هم سفران جامانده.آمده با اشکهايي از درد عزيزان، روان.با کارواني که ناي برگشتن ندارد، کارواني که رقيه (س) را همراه ندارد.آمده تا از گم شدگانش شايد خبري بگيرد.آمده تا شانه در شانه دشت سر بر سنگهاي داغ بگذارد و بگريد.آمده تا از باد خبري از لالههايش بگيرد. ادامه مطلب... ,همراه با بانوی مینوی ...ادامه مطلب
معصومه ...مدينه، به يمن حضورت نوراني ميشود و پنجرهها به شوق رويت، بازند. کوچه پس کوچههاي مدينه، به عطر دلانگيزت معطر ميگردند و سروهاي آزاد، به احترامت قيام مي کنند.آرام، آرام بر پهنه گيتي حضور پر ولايتت، شکوفه به بار مي آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش مي رساند.آري! سخن از ولادت بانويي است که همچون زينب عليهاالسلام ، که براي قيام، قرباني دارد و خورشيد عاشورا را با صبرش تعريف کرد، او نيز با قدم هاي پر حياتش، به سرزمين کويري قم، حيات بخشيد و در رگ ايرانيان، خون حمايت از ولايت را جاري ساخت.بانو! آمدي تا غربت غريب اين برادر، , ...ادامه مطلب