سرو ايستاده سرانجام آمدي

ساخت وبلاگ

ثانيه‌ها به کندي مي‌گذشت و قلب وطن، براي بازگشت فرزندان دليرش مي‌تپيد .


 ايران چشم به راه بود؛ چشم به راه جسم‌هايي که در سال‌هاي فراق و اسارت شکسته بود، ولي روح و انديشه‌شان، در حصار اسير نشده بود.


اشک به ميهماني چشم‌ها آمده بود؛ نه از غم اين پيکرهاي تکيده و زخم اسارت خورده، که از شوق وصالشان و از تحقق وعده خداوند که مي‌فرمايد: «إن مع العسر يسرا؛ به راستي که پس از هر سختي، آساني است.» آزادگان، وارث خون شهيدان هستند. آنان همسفر مردان خدا بوده‌اند که در مسير شهادت ماندند تا چراغ راه باشند و گرد و غبار غفلت و روزمرگي را از راه و رسم آسماني شدن بزدايند.


بهار مي‌وزد و آسمان، سرشار از پرستوهايي است که هجرت خويش را باز مي‌گردند، با بال‌هايي رها که ديرزماني بسته بود، خانه‌ها را بتکانيد! شمعدان‌ها را روشن کنيد و آينه‌هاي انتظار را از غبار ديرين بزداييد.


چشم‌هايي که سال‌ها، تنها تصوير درهاي بسته را مي‌شناختند، حضورشان را پلک گشودند. گوش‌هايي که به دنبال صدايي مجهول، کوچه‌ها را دوره مي‌کردند اينک ميهمان موسيقي گام‌هايشان شده‌اند.


قاصدک‌هايي که هر روز پيام دردخيزشان به دست بادها سپرده مي‌شد، اينک پيام آور رجعتشان شده‌اند.


ادامه مطلب...

سفر بخير، اي قافله سالار...
ما را در سایت سفر بخير، اي قافله سالار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3balaeec بازدید : 233 تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 ساعت: 12:37