به آب زد. غبار راه را به فرات سپرد و راه افتاد؛ با پاهايي که به فرسودگي و ناتواني رسيده بودند. پيش رفت؛ درحالي که به قامت دوست و هم سفرش تکيه داشت. در هر قدم، عطر مقدس نام هاي خداوند را در هوا منتشر کرد. وقتي به مقصد رسيد، دست بر قبر نهاد و سلام کرد؛ ولي فضاي اطرافش را سکوت، فراگرفته بود. با دلي شکسته گفت: آيا دوست، جواب دوست خود را نمي دهد؟ باز در محاصره سکوت بود؛ شايد خيره شد به آسمان! شايد هم به خاک و بعد زمزمه کرد چگونه جواب گويي درحالي که بين سر و بدنت جدايي افتاده است؟ سلام بر اربعين! |
برچسب : سلام بر اربعین,سلام بر حسين و اربعينش, نویسنده : 3balaeec بازدید : 254